محمدآبتین محمدآبتین ، تا این لحظه: 14 سال و 4 روز سن داره

تنها بهانه برای زندگی

امروز اشک مامان رو درآوردی

امروز سه شنبه 94/7/21 بابا نبود رفته بود ماموریت غصه می خوردم چطوری از خواب بلندت کنم آخه صبح ها وظیفه باباست که تو رو بیدار کنه و بداخلاقی هاتم تحمل کنه در حال پیچیدن لقمه و گذاشتن میوه برات بودم که خودت هراسون بیدار شدی و صدا زدی بابا گفتم بابا نیست چی شده مامان ؟ گفتی خواب بد دیدم حالا باهام بیا توی حیاط تا برات تعریف کنم آخه می ترسم ............... اومدم توی حیاط شروع کردی تعریف کردن مامان من دیشب خواب دیدم شدم بن تن ساعت بن تن واقعی هم داشتم بعد زدم روش شدم همون موجود ی که دوست دارم اگه گفتی کدوم موجود ؟؟ گفتم چهاردست ؟؟گفتی نه موجود آتشین شدم .گفتم خب ادامه دادی اونوقت اون مردِ سبزِ(منظورت مردی هست که به شکل ...
21 مهر 1394

مامان عشق چه رنگیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

روز یکشنبه 94/7/19 بعد از اینکه اومدیم خونه ازم پرسیدی مامان عشق چه رنگیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گفتم مامان این حرفا رو از کجا یاد گرفتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گفتی توی پیش دبستانی سینا گفته عشق مشکیه علیرضا گفته عشق کرمیه و امیر گفته عشق سبزِ ولی من گفتم عشق قرمزِ امان از دست شما بچه ها !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! گفتم مامان بستگی داره هر کسی عشق رو چه رنگی ببینه عشق در واقع یعنی دوست داشتن یعنی محبت در اصل رنگ نداره اما توی کتابها و کارت پستالها اونو به رنگ قرمز می کشن و تو درست گفتی گفتم مامان توی پیش دبستانی که جای این حرفها نیست گفتی مامان بچه ها قصه روزه (برای روضه میگی روزه) می گفتن منم اونجا بودم بعدشم خانم مون م...
19 مهر 1394
1